شناخت الهیات هنر
نویسنده: دکتر همایون همتی
در آغاز این مقاله، ارائه ی یک تعریف وتلقی صواب از دانش الهیات وتفاوت آن با فلسفه، دانش ادیان ، علوم دینی و سنتی وعلم شریعت ضروری و بایسته می نماید وتنها پس از این توضیحات مقدماتی و آغازین می توان بحث را در بستری زلال و شفاف به جریان انداخت وادامه داد. پس باید بینیم که الهیات چیست و به منزله ی یک رشته ی علمی مستقل چه ویژگی هایی دارد.
دانش الهیات یا تئولوژی از دانش های کهن بشری است که تقریباً در تمامی ادیان وجود داشته است وحضور آن را درهمه ی تمدنهای بشری می توان پی گرفت و تشخیص داد.این دانش در اصل ودر کاربرد نخستین و معنای لغوی اولیه اش به معنای بحث در باره ی خدا ( Discussion about God) بوده است. سخن گفتن در باره ی خدا ( Talk of God) و یا شناخت خدا از دیگر معادلهایی است که برای آن به کار رفته است. در زبان یونانی تئوس به معنای خدا و لوگوس به معنی شناخت، فهم ، دلیل، فکر، بحث واستدلال بوده است لذا برای دانش تئولوژی نیز یزدان شناسی، ایزد شناسی، خدا شناسی ، علم الهیات، علم کلام، علم لاهوت ( به خصوص میان عرب زبانان) وتعبیراتی از این گونه به کار می رفته است.
در تمدن اسلامی مباحث الهیاتی وبحث در باره ی وجود خدا، ذات، صفات وافعال او در دانشی به نام "علم کلام" انجام می گرفته است که تقریباً مترادف با تئولوژی یا دانش الهیات درتمدن مسیحی باستان بوده است، ولی باید دانست که بین "علم کلام" و دانش الهیات یا "تئولوژی" تفاوتهای زیادی وجود دارد.علم کلام بیشتر برای دفاع از عقاید اسلامی و ایمان دینی در مقابل شبهات و اشکالها و اعتراضهای مخالفان بوده است. درحالی که الهیات چه در مسیحیت و چه به طور کلی و به عنوان یک دانش عام و مستقل، گسترده ای فراتر از مبحث دفاعیات کلامی دارد. در واقع "دفاعیات کلامی" (Apologetics) تنها شاخه و شعبه ای از دانش گسترده ی الهیات است. هر چند که باید فوراً افزود که علم کلام نزد مسلمین وظیفه ی تفسیر دین و تبیین عقاید برای مؤمنان را نیز بر عهده داشته است ولی به نظر محققان بزرگ معاصر، جنبه و صبغه ی دفاعیاتی که همواره غلبه داشته است و بدین سان متکلم کسی بوده است که عهده دار دفاع از حریم عقاید دینی و پاسدار ونگهبان کلیت و هویت دین واعتقادات وارزشهای دینی بوده است.
علم کلام و نیز عمل لاهوت مسیحی به ویژه درگذشته های دور بیشتر دانشی انتزاعی، مبتنی بر جزمهای فلسفی و گسسته از واقعیت های روز و زندگی بشری و مشکلات جامعه بوده است. تأثیر فلسفه ی سنتی یونانی (افلاطونی- ارسطویی) بر کلام سنتی و نیز لاهوت مسیحی به ویژه در قرون وسطی کاملاً بارز و چشمگیر است. در مسیحیت، قدیس آگوستین و قدیس توماس آکوئیناس دونماینده ی جریان فلسفه ی افلاطونی وارسطویی بودند که هر یک می کوشید پیام مسیحی را بر پایه ها واصول فلسفه ی افلاطون یا ارسطو بنیان نهد واین حرکت تا دوره "دین پیرایی" (Reformation) ونهضت اصلاح دینی مارتین لوتر ادامه داشت و از آن پس تفکرات جدیدی درالهیات مسیحی و نیز اندیشه ی عارفان پدید آمد تا دوره ی معاصر ادامه یافته است و بعداً به آن اشاره ای خواهیم داشت.
اما درتمدن اسلامی ماجرا به گونه ای دیگر ادامه یافت. متکلمانی همچون غزالی به نقد فلسفه ی یونانی و تکفیر فیلسوفان پرداختند و کوشیدند تا به زعم خود"حکمت ایمانی" را از آسیب "حکمت یونانی" ایمن نگاه دارند. ولی متکلمانی فلسفی اندیش همچون خواجه نصیرالدین طوسی وعلامه حلی نیز تلاش کردند تا از فلسفه و براهین و استدلالهای استوار فلسفی همچون ابزاری درخدمت دیانت بهره بگیرند و لذا "کلام" آنها در واقع گونه ای نظام فلسفی بود و آراء کلامی شان کاملاً صبغه و ماهیتی فلسفی دارد، فلسفه ای که درخدمت دین قرار داده شده و همچون دژی برای دفاع از بنیادهای فکری و اعتقادی دین اسلام است. این حرکت درعصر صفوی با حضور فیلسوفی بزرگ همچون صدرالدین شیرازی معروف به ملاصدرا دچار رکود و توقف اسفباری شد ومی توان گفت که دانش کلام در نظام فلسفه ی صدرایی که خود آن را "حکمت متعالیه" نامیده است کاملاً حل و هضم شد و تمایز و استقلال خود را از دست داد. در آمیختگی دانش کلام با فلسفه و نیز نگرش عرفانی هر چند دارای مزایا و جنبه های مثبتی بود ولی درعمل موجب محو هویت و استقلال وتمایز علم کلام گردید و این جریان همچنان ادامه یافت تا در دوران معاصر که دوران "بیداری اسلامی" است با هجوم استعمار به سرزمین های اسلامی و رویا رویی مسلمانان با دیگر اندیشه ها وادیان و ظهور چالش های نوین فکری عالمان مسلمان و متفکران دینی درهمه ی دیارهای اسلامی به مواجهه ی جدی و عالمانه با این چالش های جدید برخاستند و کوشیدند تا دیدگاه های نوینی در علم کلام ارائه دهند که پاسخگوی مشکلات فکری جهان معاصر باشد و پرسش های مسلمانان معاصر را پاسخ دهد. تلاش متفکرانی نظیر اقبال لاهوری، سید قطب ، شیخ محمد عبده، استاد مرتضی مطهری، دکتر علی شریعتی و بسیاری دیگر از عالمان و اندیشمندان مسلمان معاصر را دراین زمره باید به شمار آورد.این حرکت فکری و نوزایی الهیاتی راکه هنوز در مرحله ی کودکی و آغازین است معمولا به عنوان "کلام جدید" می خوانند. در مسیحیت نیز "الهیات نوین" (Modern Theology) با قدمتی بسیار بیشتر از جریان "کلام جدید" درجوامع اسلامی به دست متألهان مسیحی تدوین و عرضه شد.
وشاید بتوان گفت که اکنون چند قرن است که در مسیحیت چنین نهضتی بر پا گشته است ودائماً رو به رشد و بالندگی بوده است و مکتب ها و نظریه های گوناگونی دراین زمینه پدید آمده ومتألهان بزرگی با آراء و دیدگاه های جدید و گاه بی سابقه وارد این میدان شده اند و دانش الهیات، شاخه ها و شعبه های فراوان و متعددی یافته است وامروز یکی از پویاترین و بالنده ترین عرصه های مطالعات دینی در جوامع غربی است.البته باید افزود که ظهور "دانش ادیان" به مثابه رشته ای مستقل ومتمایز وتلاشهای مجدانه دین پژوهان درعرصه های مختلف تحقیقات دینی کاملاً بر الهیات نوین مسیحی ودانش الهیات به طور عام تأثیر داشته است به گونه ای که امروز شاهد ظهور رشته های متعددی درعرصه دین پژوهی (1) هستیم مثل جامعه شناسی دین، روان شناسی دین، مردم شناسی دین، تاریخ ادیان جهان، پدیدار شناسی دین، هرمنویتیک دینی، باستان شناسی دین، فلسفه دین و دیگر شاخه های مطالعاتی مرتبط با دین. به طور قطع همه ی این رشته ها و شاخه ها ی مطالعات دینی(2) بر دانش الهیات تأثیر نهاده است و در قیاس با علم کلام نزد مسلمین باید گفت متأسفانه "کلام جدید" هنوز اسیر تأخر و عقب ماندگی است و یا آهنگ رشد آن بسیار کند ونابه هنجار است وحتی درمرحله ی ترجمه ی متون مربوط به آن نیز عقب هستیم چه رسد به مرحله ی نقادی، تحلیل وتولید که امید است با سعی و جهد به آن برسیم.
امروزه درعرصه ی "دین پژوهی معاصر" با تحقیقات عمیق وگسترده ی دین شناسان در مراکز علمی ودانشگاه های معتبر جهان ، دانش الهیات، شاخه ها و شعبه های مختلفی یافته است که جّداً مایه ی حیرت و شگفتی است. دانش الهیات دیگر یک دانش انتزاعی محض نیست. با مسائل زندگی بشر، پیوند خورده است و می کوشدتا در همه ی عرصه ها به پُرسش های نظری و عملی بشر معاصر پاسخ دهد یا دست کم راه پاسخ یابی را ارائه دهد. بدین سان مشاهده می کنیم که الهیات کاملاً دانشی کار بردی شده است و "الهیات کاربردی"(3) یکی از مهمترین شاخه های الهیات معاصر است که به مسائل و مشکلات عملی (Practical) ونیز چالش های فکری و فلسفی بشر می پردازد. اکنون مجال بحث درمورد تمامی زمینه ها وابعاد این موضوع نیست و موضوع اصلی این مقاله طرح و معرفی اجمالی "الهیات هنر" است که رشته و عرصه ای کاملاً جدید و بی سابقه است واز رواج و رونقی به سزا برخوردار شده است.
متأسفانه مباحث هنری درگذشته و به ویژه در علم کلام اسلامی به کلی مورد غفلت قرار گرفته است ودر هیچ یک از آثار وکتب کلامی گذشتگان بحثی مستقل و چشمگیر دراین خصوص وجود ندارد. گر چه درعرفان اسلامی، عارفان مسلمان به عمق وگستردگی و به صراحت و مستقیم به بحث های هنری، زیبایی شناسی، تجلیات الهی، جلال و جمال الهی، ابعاد زیباشناختی دین، زیبایی آفرینش و صنع خداوندی و مباحثی از این دست توجهی تام مبذول داشته و به زیبایی هر چه تمامتر در باره ی این امور به نظم و نثر سخن گفته اند و شعر سروده اند که یکی از درخشانترین فصل های تفکر و تمدن اسلامی است و جذابیتی سحر کننده، تأثیر گذار و ماندگار دارد. وهمه ی محققان وهنرشناسان بزرگ به آن اذعان واعتراف دارندولی هیچگاه درمیان مسلمین کاوش الهیاتی درمورد هنر و یا مسائل هنری و یا رشته ای مستقل و متمایز به عنوان الهیات هنر وجود نداشته است. درمسیحیت نیز تا قرون وسطی و سده های میانه، چنانکه گفتیم، الهیات، بیشتر دانشی انتزاعی و اسیر فلسفه بود و به مباحث جدی زندگی عملی، توجهی نداشت. پس از دوره ی "اصلاح دینی" و به ویژه بعد از عصر رُنسانس و "نهضت روشنگری" The Enlightenment) در اروپا، الهیات به راه تازه ای رفت و به موضوعات جدیدی پرداخت که تقریبا بی سابقه بود. امروز "الهیات هنر" هم شاخه ای از "الهیات مدرن" است وهم بخشی از "الهیات کاربردی" که می کوشد با به کارگیری روشهای علمی نوین به مطالعه ی هنر و تأثیر و تعامل آن با ایمان دینی بپردازد. بررسی نقش ادیان در تکوین و بالندگی هنرهای گوناگون جایگاه زیبایی در تعالیم دینی، بُعد زیبا شناختی دین، پیوند زیبایی با سرشت آدمی، زیبایی های جهان آفرینش که تجلی خداوند است و چگونگی کاربرد هنر در عرضه و ارائه پیام دین و تبلیغ و دعوت دینی از بحث های مهم رشته "الهیات هنر" است. "الهیات هنر" به بررسی روابط میان الهیات و هنرهای بصری، موسیقایی، تئاتری و مواعظ و نیایش، شعر و ادبیات می پردازد. در الهیات هنر، سخن این است که هنرها موجب انگیزش الهیات می شوند و هنر با ایمان رابطه ای وثیق دارد، همچنان که زیبایی گرایی و زیبایی جویی درجان آدمی نهفته است. هنر می تواند موجب تلطیف روح آدمی و تقرب او به امور قدسی وحضرت حق شود. "الهیات هنر" به منزله ی دانشی متمایز و رشته ای جدید می کوشد تا به مسائلی از این دست بپردازد: حفظ و تعمیق ایمان از طریق هنر چگونه موثر است؟ چرا دیالوگ الهیات وهنر و متألهان وهنرمندان ضرورت دارد؟عالمان الهیات وهنرمندان عرصه های مختلف چگونه می توانند یکدیگر را تغذیه ی علمی کنند؟ بررسی رویکردهای هنر به دین والهیات، تاریخ هنر و در آمیختگی دین با هنر، معماری کلیساها و معبدهای دینی، مساجد، آشرامها، صومعه ها، خانقاه ها ، عبادتگاه های بودایی، هندویی و کاربرد شعر و سرود و هنر و سماع دراین معابد، دیرها و مراکز دینی و معنوی، بررسی محتوای دینی نمایشنامه ها ، شاهکارهای ادبی، اجراهای هنری از دیگر موضوعات مطرح در الهیات هنر است. از بررسی طراحی (Designing) مکانهای عبادت گرفته، نحوه ی تزیین (Decoration) و فضای خاص قدسی در عبادتگاه ها تا بررسی محتوا و شیوه اجرای مناجاتهای سراپا هنری در استودیوها از دیگر موارد کاوشهای رشته "الهیات هنر" است. امروز در جهان مسیحیت و به تشویق عالمان الهیات، گنجاندن واحدهای درسی هنر در برنامه های کلیساها وحوزه های علمیه (Seminary) در برگزاری دوره های کوتاه مدت و میان مدت هنری برای مبلغان دینی کاملا رواج یافته و از پیامدهای برکت خیز توجه جدی به "الهیات هنر" و پیوند گسست ناپذیر ایمان وهنر است. حتی آفرینش خداوند چونان کاری هنری (Work of Art) درنظر گرفته می شود و خداوند دیگر تنها به عنوان یک موجود برین، هستی مطلق و متعالی دسترس ناپذیر ودور از بشر، نشسته برفراز آسمانها و اوج کهکشانها در نظر گرفته نمی شود بلکه به عنوان هنرمندی بی نظیر، آفریدگار زیبایی، مهر، پاکی و طراوت و به قول شاعر، خدای سبزه و آب و آیینه، مورد بحث و بررسی واقع می شود. تأثیر چشمگیر و بی بدیل شعر و شاعران، آثار ادبی، موسیقی، خوشنویسی، معماری، تذهیب، مینیاتور، جامعه ها و پوشاک دینی و رسوخ این همه در شیوه زندگی دینی (Religious Life) و رفتار دینی ( Religious behavior) از دیگر مقولاتی است که "الهیات هنر" به شیوه ای عالمانه و با استخدام متدولوژی پیشرفته علوم بشری واستفاده از تمامی یافته ها و داده های قوم شناسان، باستان شناسان، تاریخ نگاران ، مردم شناسان ، جامعه شناسان و نظریه پردازان هنر، به آن می پردازد. امروز می توان از صدها متکلم و عالم الهیات نام برد که درعرصه الهیات هنر، فعالیتی گسترده و مستمر دارند.دان کیوپیت(4)، ویلیام دایرنس(5) نویسنده ی کتاب الهیات هنر(6) ، جان دیلنبرگر(6)، روک ماکر(8)، نیکلاس ولتر اشتروف وجان دیکسون، داگ آدامز(9)، ومری مکدرموت شیدلر(10)، ریچارد هریس اُسقف انگلیسی و متخصص الهیات هنر و هنر دینی که بیش از 20 جلد کتاب تاکنون دراین زمینه نگاشته و منتشر کرده است .او مؤلف کتاب معروف "هنر و جمال خداوند"(11) در بررسی های الهیاتی وهنری خود کوشیده اند (12) تا به رابطه ی مقولاتی مثل نجات یا رستگاری (Salvation) مسئله ی رنج (Suffering)، اوج و حضیض روح، نیل به خداوند، قدرت عشق در آزادسازی انسان، نقش هنر در رستگاری، دور ساختن بشر از گناه، بیدار سازی روح او، انگیزش عشق در درون او و شوق وصال برای دیدار دوست و دستیابی به آرامش و جاودانگی بپردازد. به خصوص مسئله رابطه ی هنر و رستگاری، هنر و ایمان، ژرفا بخشیدن به ایمان، حفظ و احیای آن، رابطه ی " تجربه دینی" با " تجربه هنری" Artistic Experience) از مباحث کانونی رشته "الهیات هنر" است. بررسی نقش و تأثیر هنری نمادهای دینی ( Religious Symbols) ، داستانهای دینی، سرودهای دینی، پوسترهای دینی، شعارهای دینی ، استفاده از هنر در تبلیغات دینی، نقاشی، آواز، ترانه سرایی، موسیقی دینی، همخوانی، قرائت و تلاوت متون مقدس ( Scriptures) و تأثیر دیداری و تجسمی هنرها برای انسانهایی که با تلویزیون و اینترنت و سینما خو گرفته اند، از دیگر مباحث "الهیات هنر" است که دریغا توضیح مفصل این همه درحوصله این نوشتار نیست. امروز در جهان کالج ها، دانشگاه ها ، انستیتوها ومراکز آموزشی و پژوهشی فراوانی به الهیات هنر می پردازند. دوره های آموزشی برگزار می کنند، پروژه های تحقیقی توسط گروه های تخصصی انجام می دهند. واحدهای درسی فراوانی ارائه می کنند و در مقاطع تحصیلی کارشناسی، کارشناسی ارشد و حتی برنامه های دکتری به ترتیب نیرو حتی در میان روحانیون، کشیشان، راهبان مسیحی، بودایی ، هندویی، اهتمام می ورزند. کلیسا با درک تحولات جدید جهان به آموزش الهیات از طریق هنر، روی آورده است(13) وعالمان الهیات درجستجوی معنای تازه (New Meanings) خلقت از طریق هنر هستند. اقبال مردم و به خصوص نسل جوان جوامع اروپایی به هنر و افزایش آگاهی هنری مردم، کلیسا را به اهتمام کامل به "الهیات هنر" و طلب فهم ایمانی عمیق تر وادار ساخته است. قدرت و تأثیر هنر در آموزش دینی وکاربرد مؤثر هنر در غنی ساختن تجربه عبادت (Prayer) و پرستش (Worship) از عصر اصلاحگری دینی تاکنون رهبران مسحیی جهان را اندیشناکانه به تأمل و اقدام و برنامه ریزی کشانده است. محققان الهیات هنر، همچون رونالد جکسون(14)، گوردن کیرک(15) وجامعه شناسانی مثل رابرت ووثنو(16) از دانشگاه پرینستون آمریکا، به تحقیقات میدانی و آماری در عرصه "الهیات هنر" اهتمام کرده اند. آنان به خصوص به نقش موسیقی و تئاتر در هدایت مردم به فهم اسرار دین و رازهای خلقت و دعوت آنها به تعالی (Self - Transcendence) و تهذیب نفس و فرا روی و بهبود اخلاقی پرداخته اند.(17)
اکنون پرسش این است که ما مسلمانان در کجا ایستاده ایم و برای تبلیغ مؤثر و انتقال جذاب ایمان اسلامی و پیام دین خود تاچه حد ازهنر سود برده ایم. چه میزان با ابتذال هنری وکاربردهای نادرست هنر برخورد هوشمندانه کرده ایم و چه میزان هنرمندان فرهیخته و جان سوخته، معنوی اندیش و مردم گرای خود را عزیز شمرده ایم و حمایت کرده ایم؟ به "الهیات هنر" بیندیشیم.پُرسشی سترگ واندیشه سوز است که نیاز به تأمل و انصاف دارد. شتابزدگی و ناشکیبی در قضاوت ما را به بیراهه می برد. در هزاره ی سوم میلادی و شرایط نوین حاکم بر جهان نیاز به الهیاتی کار آمد، پاسخگو وتوانا داریم که به چالش های مهم درهمه ی عرصه ها بپردازد. بی شک عرصه هنر یکی از مهم ترین وحساسترین عرصه هاست. با دیده ای گشوده، ذهنی باز، دلی بیدار و سنجیدگی و فرهیختگی دراین عرصه گام برداریم. تعامل هنرمندان واصحاب الهیات این دیار امری مبرم وجدّی است.
پی نوشت ها :
1. Study of Religion
2. Religious Studies
3. Applied Theology
4. Dan Cupit
5.William Dyrnes
6. Theology of Art
7. John Dillenberger
8. H.R.Rookmaaker
9.Doug Adams
10. Mary Mcdermott Shidler
11. Art and the Beauty of God
12. ذکر نام این چند تن متکلم فعال در عرصه ی الهیات هنر و زیبایی شناسی الهیاتی تنها از باب نمونه است و گرنه صدها اندیشمند دینی ، فیلسوف دین وعالم الهیات هم اکنون درکشورهای اروپایی و دانشگاه ها و مراکز علمی امریکا مشغول پژوهش و آموزش درخصوص هنر دینی، نقش دین در تاریخ هنر، جنبه های دینی تجربه های زیبایی شناختی و نیز بررسی روابط متقابل وتعامل هنر ودین هستند. باید افزود که متألهان نامداری همچون پُل تیلیش نیز در باره ی هنر و رابطه ی آن با ایمان و مقولات دینی مثل رستگاری، پرداخته و مقاله ها و رساله های سودمندی پدید آورده اند. به ویژه توجه تیلیش به بُعد وجدی هنر مُدرن و دغدغه های غایی بشر و انعکاس آن در هنر معاصر بسیار سودمند و ستودنی است.
13. نه تنها کلیسا که دیگر ادیان به ویژه عالمان بودایی به مسئله هنر دینی و رابطه ی دین و هنر به نحوی کاملاً جدی وگسترده پرداخته اند ودر این میان تنها از آناندا کوماراسوامی نام می برم که تحلیل های مهارت آمیز او در معنایابی حالت های مجسمه های بودا و نقاشی ها و تدوین آلبوم تفسیر حالت های او در جهان شهره و پر آوازه است و کوشیده است با تحلیل و کشف معنای طرز نشستن و نگاه کردن، اشارات، نگاه ها و دیگر حرکات او که در قالب تندیس ها وتابلوها تجلی یافته ، الهیات هنر بودایی را به جهان معاصر ارائه دهد و انصاف که کار او هنوز نیز جایگاهی والا میان اصحاب الهیات واهل هنر دارد. هندومذهبان نیز همین کار را در مورد تصاویر و تندیس ها، نمادها، خدایان اساطیری مثل شیوا، برهما، کریشنا، ویشنو و تجسدهای آنان ( اَوتار= Avatars) انجام داده اند و هنر هندویی از موسیقی تا معماری خاص معابد در کنار هنر بودایی در جهان امروز بالندگی ، رواج و جذابیت فراوانی یافته ، که اکنون مجال تشریح آن نیست.
14. Ronald Jakson
15. Gordon Kirk
16. Robert Wuthnow
17. اُسقف اَکسفورد، عالم الهیدان وهنرشناس مسیحی معاصر، ریچارد هریس ازکسانی است که به بررسی نمادهای مسیحی، رمز صلیب، مصلوب گشتن مسیح، برخاستن او از میان مردگان و آمدن دوباره ی او، برپایی ملکوت خدا و چگونگی غلبه ی او برگناه و مرگ پرداخته است. و اینکه بشر چگونه از طریق ایمان به این خدای مصلوب شده می تواند همچون او بر گناه و مرگ غلبه کند و به آمرزش، نجات و فیض پدر دست یابد. او در کتابی که نگاشته و ویراسته ی خود اوست. تحت عنوان "The Passion in Art" به این مسئله و تحلیل تصاویر مسیح بر بالای صلیب و صعود او به آسمان و پیدا کردن قبر خالی او توسط زنان ودیگر مقولات ایمانی واخلاقی پرداخته است. ولی دریغ و درد که ما با مسئله معراج پیامبر، تشرف جبرئیل در غار حرا و آغاز وحی، شب قدر و صدها مقوله ی ایمانی و زیبایی شناختی مهم دیگر چه کرده ایم؟!
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}